حکایت قبل و بعد از ازدواج! (فوق العاده جالب)
قبل و بعد از ازدواج
مرد : دیگه نمی تونم منتظر بمونم.
زن : می خوای از پیشت برم؟
مرد : فکرشم نکن.
زن : منو دوست داری؟
مرد : البته.
زن : تا حالا به من دروغ گفتی ؟
مرد : نه ، چرا این سوالو می پرسی؟!
زن : منو مسافرت می بری؟
مرد : مرتب.
زن : منو کتک میزنی؟
مرد : به هیچ وجه.
زن : میتونم بهت اعتماد کنم؟
بعد از ازدواج : همین متن رواز آخر به اول بخونید...
مرد : دیگه نمی تونم منتظر بمونم.
زن : می خوای از پیشت برم؟
مرد : فکرشم نکن.
زن : منو دوست داری؟
مرد : البته.
زن : تا حالا به من دروغ گفتی ؟
مرد : نه ، چرا این سوالو می پرسی؟!
زن : منو مسافرت می بری؟
مرد : مرتب.
زن : منو کتک میزنی؟
مرد : به هیچ وجه.
زن : میتونم بهت اعتماد کنم؟
بعد از ازدواج : همین متن رواز آخر به اول بخونید...
+ نوشته شده در پنجشنبه سوم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 11:51 توسط جلال رحمانی
|